معنی گرام مسالا
حل جدول
فیلمی از پریا دارشن
لغت نامه دهخدا
گرام. [گ ِ] (فرانسوی، اِ) رجوع به گرم شود.
سانتی گرام
سانتی گرام. [گْرا / گ ِ] (فرانسوی، اِ مرکب) صدیک گرم. یک صدم گرم.
گرام کند
گرام کند. [گ ِ ک َ] () صاحب الفاظ الادویه گوید: به کسر اول با ثانی و الف و سکون میم وفتح کاف و سکون نون با دال مهمله استهول کند (؟).
فرهنگ فارسی هوشیار
بجاز گرامی و کرام اشتبا ها مستعمل است
الکتروکاردیو گرام
انگلیسی گش نما
منو گرام
فرانسوی دستینک
کاردیو گرام
فرانسوی دلنگاشت
تلفون گرام
پیام و خبر تلفونی
رادیو گرام
فرانسوی پیتام پیامی که با بی سیم فرستاده شود، گیره آوه: گیرانه آوه (گرامافون آوه بر آورنده ی صدا و ندا باشد) (اسم) تلگرامی که بوسیله بی سیم مخابره شود، دستگاهی که هم شامل رادیوست و هم گرامافون.
سیسمو گرام
فرانسوی تنبه نگاشت لرزه نگاشت
هلیو گرام
انگلیسی پیام آفتابی
کیلو گرام
(اسم) واحدی عمده برای وزن و آن معادل هزار گرم است.
فرهنگ عمید
پیام تلفنی که در مقصد ثبت و به نشانی گیرنده ارسال کنند،
گویش مازندرانی
رک گو، بی ملاحظه
معادل ابجد
393